میشه خودتونو کامل معرفی کنید؟
من جواد یساری مازندرانی هستم. (چون گفتین کامل خودتو معرفی کن) متولد ۱۳۳۳، الان هم در خدمت شما هستم.
آقای یساری شما از کی میخونید؟
من از سال ۵۲ شروع کردم. البته منظورم پنجاه ودو ایرونیه که که با قبلش روی هم نزدیک چهل سالی میشه.
اولین آهنگی که خوندین یادتون مییاد چی بود؟
بله. «پول سیاه» یا راه بازه و جاده دراز.
تو ایران فقط تا قبل از انقلاب خوندین؟
من تا قبل از انقلاب پنج تا کاست دادم بیرون که آخرینش هم «سپیده دم» بودکه بعدش انقلاب شد و دیگه نخوندم.اما کارای شما خیلی جنبههای ناجوری نداشت،
چرا مجوز خوندن ندارید؟
والله تهران که اجازه خوندن به من ندادن، فعلابدون دلیل که ممنوع الصداهستم. خیلی هم خواهش کردم دلیل بیارین، چیزینگفتن. لابد مصلحتشون ایجاب میکنه که من نخونم. در حالی که من کارام همه خانوادگی بوده. من عین این جوونا بلد نبودن از اون جور کارا بخونم.
من تو اون زمونا یه آهنگی خوندم به نام«بچهها». موقعی که این آهنگ درآمد، خیلیها نامه نوشتن به مجله جوانان که ایشون کیه که این آهنگ روخونده، ما میخوایم صورت ایشونو ببینیم. زن وشوهرا زنگ میزدن و میگفتنباهم آشتی کردیم، بچهمون الاخون والاخونبوده با این آهنگ زندگیموندوباره شروع شده. رفتم جوانان، اون موقعرئیساش آقای اعتمادی بود (خداحفظ اش کنه هرجا هست). گفت صد هزار تا نامه اومده از بچهها.
این آهنگ بچهها چیه؟ براش گذاشتم، گریه کرد. از اون روز که این آهنگ رو تو تاترپارس لالهزار میخوندم، خونوادهها هم مییامدن. روزای قشنگی بود. این بچههایی که پدر مادارشون آشتی کرده بودندمییامدن بالا ماچم میکردن.
خیلیها می گن آهنگهای شما از نسل موسیقیکوچه و بازاره، نظر خودتون چیه؟
ما هم از گندم ری شدیم و هم از خرمای بغداد. نه اون دوره میذاشتن تورادیو برنامه داشته باشیم، نه این دوره. اسمی هم که میتونستن رو ما بزارن این کلماتی بود که باهاش تقریبا مارو
کوچیک کنن. روح نعمتاللهآغاسی شاد. ایشون کاری کرده بود که رادیوتلوزیون التماس میکرد که بیادو نرفت.
همین که انقلاب شد همین آقایون سطح بالاییرادیو تلوزیون اونور آب، شروعکردند آهنگهای مارو خوندن. دیگران هم مثل خانم مهستی سپیده دم منو خوندنو زنده یاد سوسن دو تا از آهنگهای منو خوند،شهرام صولتی هم که دوستماست، یکی دیگه از آهنگامو خوند. بعد دیدم
خیلی از اینهایی که برای مامیگفتن، همونا رو خوندن منتها اسم آهنگهاشون رو گذاشتن مردمی (پاپ). بهنظر من هنرمند باید مردمی باشه. فکر میکنماین از همه بهتره.
ترانه سرای شما کیه؟
همشو استاد سعید مهناویان محبت میکردند،سپیده دم مال سعید خوشرو بوداما بیشتر شعرام مال آقای مهناویان بود.
خودتون ترانه هم میگید؟
نه من خوندنو دوست دارم.
چی شد سراغ خوندن آمدید؟
چه سوال قشنگی. من اون زمونا کشتیگیر بودم.خیلی علاقه داشتم تو مردمباشم. با کشتی موفق نشدم، پاهام ایراد پیداکرد، الان هم آرتوروز دارم،پاهام خیلی ناراحته. بعد یه ته صدایی داشتیم،
با حسن شهرستانی غزل خوندم.جای اونم خیلی خالیه چون هم الان حتما ازرادیوتون صدای منو میشنوه.شنیدم هلنده یا سوئده، با کامیون کار میکنه.خلاصه از غزل خوندن شروع کردم که دوستای آهنگساز آمدن دنبالمون که بعد شروع کردیم به آهنگ خوندن.اولیش هم از علی نودوست اجرا کردم. بعدش استادبدر و بعد اگر موفقیتی هم دارم از سعید مهناویان بود.
اون آهنگ اول یادتون هست؟
ساده میخونم براتون: من دلمو میدم برای خودت. خودت میدونی و خدای خودت. دلی که دادم پس نمیگیرم دیگه... اینآهنگ بود. الان مورد پسندامروزهایها نیست. اونا کار نو میخوان.
الان کجا میخونید؟
هتل «سندراس» میخونم، تو میدون عبدالناصر،کاباره کوچینی. روز اول اینجارو آقای خردادیان شروع کردند که منم درخدمتشون بودم، بعد هم دوستانعزیز دیگه که آمدند. تقریبن اینجا یه چهار ماهو یه شیش ماه خوندم و الانهم تا عید خدمتشون هستم.
فضای دبی چه جوریه؟
خیلی بوی ایران رو میده. خیلی ایرانی اینجاهست. احساس نمیکنم که زیادغریبم. همه دوستان میان حال و احوال میکنن،اون استقبالی که میکنن بیشتر برام ارزش داره و روحیه به من میده.شده کسی برای دیدن شما و تجدید خاطرات از
ایران اینجا بیاد سراغتون؟
اینا همه با همین خاطرات میان اینجا، بچهها،بر مزار مادر، سپیده دم که جاودان موسیقی شد و تو کتاب موسیقی به نام منثبت شد. بالاخره خوانندهشون بودم. من دوست دارم ببینم جوونا
چی میگن. الان کارای قدیمام رو که دوتا سیدی امروزیش کردم ودوباره خوندم، انگار میکنم که خود منم هفده، هجده ساله شدم. همین جوونا میانسراغم.
این جوونا چقدر میشناسنتون و از گذشته کاریتون خبر دارن؟
همش میگن بابام تو رو دوست داره، بابام دربارت گفته. مامانم گفته بچهها رو خوندی ... خودشون بیشتر از زبون بابا ننشون صحبت میکنند. گفتم، غیراز این دوتا سیدی که با تصویره، هیچکسی منوبه صورت نمیشناسه. اما تافامیلی منو میگی، میپرسن چه کاره فلانی هستی، فکر نمیکنن من جواد یساری هستم.اون موقع یه عکس بدون روتوش کوچولو میزدن.روی هم رفته یه مقداری تقریباخواننده گمنامی هستم.
چون اینجا میخونید؛ ایران که بر میگردیدمشکلی براتون پیش نمییاد؟
نه خیر. تا حالا با من کار نداشتن. معمولا من nعجیب تو خودمم. جای شلوغ نمیرم. این هتلی که من اینجا زندگی میکنم،شاید اتاقش دوازده سیزده مترباشه، اندازه حموم خونه من. اما یهو میبینی سه روز بیرون نیامدم، اما به موسیقی علاقهمندم. دوست دارم هر شب میکروفن
دستم باشه. عشقه دیگه. پدرعشق بسوزه که خیلی خانمانسوزه.
شما شغل دیگری هم دارید؟
بله. من اصلا بچه میدان شاپور سابقم که الانشده وحدت اسلامی. خیابونمهدی خانی مغازه دارم. چهل ساله که کار اصلیم لوازم منزله.
اگه بخواهید یه حرف به مردم بزنید چی میگید؟
والا برای گفتن خیلی چیزا هست. اما اگر بخوامخلاصه بگم؛ می گم: همدیگررو سفت داشته باشین.
شاید این مصاحبه با یه تیکه که خودتون ازترانهای که دوست دارید بخونیدکامل بشه، یه دهن میخونید؟
خوب من، قبل از همه پیشاپیش عید رو به هم وطناتبریک بگم و انشا الله اینسالی باشه که تمامی کشت و کشتار وخونریزیها تموم بشه... (به اطرافیانش اشاره میکند که میخواهد بخواند و میگوید:موزیک کو؟ و بعد با خنده ادامه میدهد: نه بابا خودم میخونم، بدون موسیقی هم ما مشکلی نداریم).
یه تیکه کوچک سپیده دمو میخونم: سپیده دم
اومد و وقت رفتن.. حرفی نداریم
ما برای گفتن.. هرچه که بوده بین ما تموم شد..
اینجا برام نیست دیگه جای
موندن.. من میرم از زندگی تو بیرون.. یادت
باشه خونمو کردی ویرون..
خونمو کردی ویرون.. اول آشناییمون یادم میاد
یادم میاد.. گفتی به من
دوست دارم خیلی زیاد خیلی زیاد.. رو سادگی
حرفتو باورم شد.. تو عاقبت
زندگیمو دادی به باد.. دادی به باد.. من میرم از
زندگی تو بیرون .. یادت
باشه خونمو کردی ویرون خونمو کردی ویرون..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر