۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه

طنزُالله !

آقا ی ِ خدا ، محرم مایید شما

اَلحق ُّ وَالاِنصاف ،خدایید شما

خوش بخت ترین عزیز عالم هستید

نه زاده شُدید و نه بزایید شما

یکتایی تان مشخص و شفاف است

چپ چشم بیان کند دو تایید شما !

از منّت خلق، بی نیازید ...چه لارج !

ای وَل ! که همیشه خود کفایید شما

نه مفلس و نه مریض و نه بیکارید

نه در صدد پخت غذایید شما

نه دل نگرانِ خواندن ذکر و نماز

نه مانده ی روزه ی قضایید شما !

هم عاشق و خوشگلید و هم با حالید

چشمت نزنم ،چه با صفایید شما

گر نقطه ی اسمتان بیاید پایین

هستید خدا ...ولی جدایید شما

از رگ ، به من ِ طنیز ، نزدیکترید

عینک دارم ، ولی کجایید شما ؟

هر جا که دَری به روی ما قفل شود

هی لطف نموده ، می گشایید شما

(البته همیشه هم چنین نیست ،چرا ؟

چون لطف به ما نمی نمایید شما !)

ای خوش به سعادت عموم ِ فُقرات !

زیرا که اجابت ِ دعایید شما

همواره به کار آفرینش مشغول

در طرح بشر چه بی خطایید شما

دروقت کشیدن دو چشم بادام

در چین و ژاپن ...در آسیایید شما

در طرح بلوند و چشم آبی ، یا سبز

در آن ور آب و اَروَ پایید شما !

هم فینگیلیش و فرانسوی می دانید

با ترک و عرب هم آشنایید شما

وقتی که شما خدای سعدی هستید

حتمن که خدای مغلایید شما !

هم خالق فاسدان و هم شیخانید

هم خالق پیر و بچه هایید شما

از غصه و شیطان و گنه آزادید

از بازی زندگی رهایید شما

همدرد تمام بینوایان هستید

این قلب کُزت را بنوایید شما

کفشان مرا که جنب مسجد کندم

شرمنده ...برای من بپایید شما

بی کسب مجوّز بنویسید کتاب

بی دلهره طنزی بسرایید شما

از مُردن و مرگ ، در امانید ، چه خوب

ما اهل فنا و لا فنایید شما

لا حول وَلا قُوَةَ اِلّا با تو

منظور از "تو " فقط شمایید ، شما

من مادّی و معنوییم ...پنجاه ،پنجاه

پس صد در صد خود ِ خدایید شما !

بیوگرافی شهلا ریاحی و عکس





«قدرت‌الزمان وفادوست»، مشهور به «شهلا ریاحی» که به عنوان اولین زن کارگردان سینمای ایران شناخته می‌شود، در سال ۱۳۰۵ در تهران به دنیا آمد. او از بازیگران پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون است که علاوه بر ایفای نقش در این عرصه‌ها، در رادیو هم فعالیت‌های گسترده‌ای داشته است و نزدیک به ۱۴ سال در نمایشنامه‌های رادیویی در نقش بازیگر و كارگردان به فعالیت پرداخته است. شهلا در سال ۱۳۳۵ فیلم «مرجان» را كارگردانی كرد و به این ترتیب نام اولین زن كارگردان سینمای ایران را به خود اختصاص داد.

او در فیلم‌های سینمایی بسیاری هم ایفای نقش داشته از جمله: خاطرخواه، آسمون بی‌ستاره، درشكه‌چی، دل‌های بی‌آرام، جهان پهلوان، عروس دهكده، مرجان، خواب‌های طلایی، در مسیر تندباد، مرگ پلنگ، می‌خواهم زنده بمانم و تعداد قابل توجه دیگری.

شهلا ریاحی، در سن هشتاد و سه سالگی زندگی شاد و پر نشاطی در کنار همسرش اسماعیل ریاحی دارد. آن‌ها دو فرزند دارند؛ یک پسر و یک دختر. با خانم شهلا گفت ‌و گویی داشتم:

چگونه به عالم هنر راه پیدا کردید؟

من چهارده ساله بودم که با «ریاحی» ازدواج کردم. هفده ساله بودم که ریاحی دست من ‌را گرفت و به تئاتر برد؛ تئاتر تهران. از آن‌جا شروع کردم و بعد از تئاتر، تلویزیون و رادیو و سینما و همه‌ی این‌ها پشت سر هم آمد و من هم مجبور شدم همه را قبول کنم و ادامه دادم.

بین شاخه‌های مختلف هنری که شما در آن فعالیت داشتید، از دیدگاه خودتان در کدام‌یک موفق‌تر بودید و نیز کدام ‌را بیشتر دوست داشتید؟

تا جایی که خودم احساس می‌کنم، هم در تئاتر، هم در سینما تقریباً اگر خودخواهی نباشد، موفق بودم. در رادیو هم چند سال کار کردم. حتی برنامه‌هایی بود که هم کارگردانی می‌کردم هم بازیگر بودم. در تلویزیون هم همین‌طور؛ از من دعوت کردند که در آن‌جا، هم برنامه‌هایی اجرا کردم و هم بازی.

برنامه‌های رادیویی که کارگردانی کرده‌اید یا نویسنده بودید چه نوع برنامه‌هایی بودند؟

برنامه‌های مخصوص خانواده‌ها بود. من در داستان شب هم ایفای نقش داشتم. در اکثر برنامه‌های رادیو و تلویزیون من کار کرده‌ام.

شما اولین کارگردان زن ایرانی هستید. می‌خواهم بدانم چطور شما را به عنوان اولین زن کارگردان پذیرفتند؟ اصلاً پذیرفتند؟

یک سناریویی بود که آقای «کی‌مرام» نوشته بود. آن زمان وضعیت سینما رفته بود روی سبک روحوضی‌ که باید حتماً بزن و برقص داشته باشد و این سناریو از آن تیپ نبود. وقتی آن‌را خواندم به دلم نشست و گفتم من خودم کارگردانی و تهیه‌کنندگی این فیلم را به عهده می‌گیرم.

چون همکار هنری من زنده‌یاد «محمد علی جعفری»، از هنرپیشه‌های بسیار خوب زمان خودش بود و من در آن فیلم نقشی به او داده بودم تا بازی کند؛ من به احترام ایشان اسم کارگردان روی خودم نگذاشتم و فقط در تیتراژ نوشتم، «تهیه کننده: شهلا ریاحی».

این اولین کار من بود و دیگر ادامه ندادم.

چرا کارگردانی را ادامه ندادید؟

کار راحتی نبود. من آن زمان خیلی کارها داشتم، تئاتر بود، رادیو و تلویزیون بود. فرصت نمی‌کردم. در حین ساخت این فیلم اتفاق افتاده بود که سه - چهار شب، صبح تا شب بیدار بودم و شب تا صبح هم کار کرده بودیم. دیدم این‌طور نمی‌شود و باید برای بقیه کارهایم هم انرژی داشته باشم.

در آن زمان، کارگردان‌ها دوره‌ی خاص کارگردانی نمی‌دیدند و این کار بیشترحالت تجربی داشت؟

نه، هنرستان هنرپیشگی بود.

یعنی شما برای کارگردانی دوره‌ی خاصی دیده بودید؟

نه، من هیچ دوره‌ای ندیدم و کارهایم همین‌طور حسی بوده.

با یکی از بازیگران قدیمی گفت ‌و‌ گو داشتم، ایشان می‌گفتند که آن‌زمان فقط فیلم‌بردارها بودند که تخصصی کار می‌کردند و کارگردان‌ها به این شکل که حالا هست دوره‌ی کارگردانی ندیده بودند. از شما می‌پرسم، در آن زمان وظایف یک کارگردان چه بود؟

خب آن کسانی که تازه بازیگر می‌شدند چیزی نمی‌دانستند و باید کارگردان هدایت‌شان می‌کرد که مثلاً چه احساسی داشته باشند. فرض کن در این صحنه من با شما حرف می‌زنم و از چیزی ناراحت می‌شوم، برای من که هنرپیشه بودم راحت بود و می‌توانستم که در این حالت اشک بریزم اما یک بازیگر تازه وارد تا بیاید و این کارها را یاد بگیرد طول می‌کشد.

انتخاب لوکیشن و این‌گونه مسائل با کارگردان بود؟

بله، هم کارگردان و هم فیلم‌بردار هر دو با هم صحنه را انتخاب می‌کردیم؛ میزانسن‌ها را تشکیل می‌دادیم.

استقبال از فیلم مرجان که شما کارگردانی کردید، زمانی که اکران شد چگونه بود؟

بد نبود؛ خوب بود.

بازیگران این فیلم چه کسانی بودند؟

شادروان جعفری، قدکچیان، ظهوری، تاجی احمدی.

خودتان نقش مرجان را داشتید؟

بله، من مرجان بودم.

از تئاترهایی که بازی کردید بگویید، از حال و هوای تئاترهای آن زمان، تئاترهای لاله‌زار یا تئاتر باربد. می‌خواهم از فضای آن تئاترها بگویید.

آن زمان تئاترها بیشتر ترجمه می‌شد و ما کار می‌کردیم. از شکسپیر، ویکتورهوگو و دیگر نویسندگان مشهور.
مثلاً من نقش خانم کاملیا را بازی می‌کردم یا رمئوژولیت را بازی می‌کردم. از این تیپ پییِس‌ها زیاد بود.

استقبال چگونه بود؟ همیشه صندلی‌ها پر بود؟

بله

خانم شهلا، شما با این چشمان شهلا و این‌که از هر حیث از زیبایی برخوردارهستید؛ با توجه به فاکتورهای سینمای آن زمان برای ایفای نقش ‌اول؛ آیا خواست شخصی خودتان بود که در اکثر مواقع نقش مادر را بازی می‌کردید؟

آن‌زمان فیلم‌ها یک مرتبه رفت روی س ک س و من دوست نداشتم که چنین نقش‌هایی داشته باشم. نقش مادر را بازی می‌کردم که این نقش‌ها را بازی نکنم.

تمام کارهاتان که خوب و دیدنی است اما فکر می‌کنم در فیلم درشکه‌چی خیلی خوش درخشیدید، درست است؟
نمی‌دانم تا مردم چه فکر کنند.

در کدام فیلم بود که بازی کردید و نام شهلا سر زبان‌ها افتاد؟

من هر فیلمی که بازی کردم، افرادی که می‌دیدند اظهار محبت می‌کردند و تعریف می‌کردند.

در رابطه با جامعه‌ی آن روزها و دیدگاه و تفکر آن زمان؛ یک زن وقتی وارد عالم هنر می‌شد با مشکلاتی روبرو بود می‌خواهم از زبان یک زن که با چنین مشکلاتی روبرو بوده بشنویم.

مشکلات خیلی بود. باور کنید اگر ریاحی پشت من نبود هیچ‌وقت نمی‌توانستم با مشکلات کنار بیایم. ریاحی خودش نویسنده بود، قطعاتی برای تئاتر می‌نوشت، سناریو می‌نوشت، کارگردان سینما بود، تهیه کننده بود و من هر چه دارم از ریاحی دارم و از او ممنون‌ام.

خیلی‌ها با کار هنری من مخالف بودند حتی برادرم از آن ‌طرف ایران برایم نامه نوشت؛ از تئاتر بیا بیرون وگرنه یا طلاقت را می‌گیرم یا می‌کُشم‌تان. [با خنده] من هم گفتم من را بکشد عیب ندارد بچه مردم(همسرم) را نکشد، او که گناهی نکرده.
چه مدت طول کشید تا خانواده‌تان پذیرفتند؟

برادرم، روحش شاد، که اصلاً تهران نبود؛ گرگان زندگی می‌کرد. خانواده‌ام وقتی دیدند که من هم شهرت پیدا کردم، هم محبوبیت و نیز خانواده‌ی خودم را حفظ کردم، زندگی‌ام هست، بچه‌هایم هستند، شوهرم هست، مادر شوهرم هست این بود که خودشان کمکم با روی خوش به طرفم آمدند. از خدا می‌خواهم روح آن‌ها شاد باشد و من هم همیشه این محبت مردم را داشته باشم.

یک خاطره از دوره‌ی کار هنری‌تان برای‌مان تعریف کنید لطفاً.

زمانی می‌خواستند ببینند حقوق‌هامان چقدر است که پورسانت حقوق‌مان را برای حق عضویت سندیکای هنرپیشگی که تازه تشکیل شده بود، بگیرند و ما باید مبلغی ماهیانه پرداخت می‌کردیم. خانم «بدری حورفر» از هنرپیشه‌های قدیم تئاتر وقتی متوجه شد دستمزد من از او بیشتر است ناراحت شد. شب روی صحنه بازی داشت؛ ‌گفت من بازی نمی‌کنم. خدا بیامرزد آقای «دهقان» و مهندس «والا» را. این‌ها به من گفتند تئاتر نباید تعطیل شود و شما باید جبران کنید.

گفتم من که اصلاً پییِس را ندیدم! پییِس را گرفتند جلوی آینه میز توالت و در حین گریم کردن آن‌را برایم خواندند و من گوش کردم؛ سوفلور گذاشتند یکی دو جا. یکی این گوشه صحنه، یکی آن گوشه صحنه و قرار شد توی صحنه هم، هنرپیشه‌ها حرکت صحنه را به من بگویند تا آن شب که بلیط‌ها را هم فروخته بودند، تئاتر تعطیل نشود.

من آن شب ‌را به این صورت نقش بازی کردم و فردای آن شب تماشاچیانی که تئاتر را دیده بودند برایم کادو فرستادند. این یکی از خاطرات عجیب و غریب است برای من چون در تئاتر چنین کاری خیلی مشکل است. آن شب را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم.

حالا اگر حرف خاصی دارید بفرمایید.

من یک احساسی دارم که دلم می‌خواهد این احساس در دل تمام مردم دنیا باشد. من معتقدم تمام مردم دنیا از هر رنگ و نژاد با هم نسبت فامیلی دارند. ما یک عده از فامیل‌مان را می‌شناسی؛ آن‌ها با خانواده‌های دیگری ارتباط دارند، ازدواج کردند، آن‌ها هم فامیل ما هستند و به همین ترتیب همه با هم غیرمستقیم رابطه فامیلی داریم. اگر این احساس در دل ما پیدا شود، یکی از گرسنگی نمی‌میرد و یکی از سیری منفجر نمی‌شود. دلم می‌خواهد تمام مردم دنیا این احساس را پیدا کنند و نسبت به هم احساس محبت داشته باشند.

بیوگرافی حمیده خیر آبادی و عکس





حميده خير آبادي (نادره)

تاريخ تولد: 1303

مادر ثريا قاسمي (بازيگر)

متولد 1303 در رشت.
داراي مدرك تحصيلي سيكل.
شروع فعاليت از سال 1326 باتئاتر فرهنگ.

فيلم شناسی:

سرود تولد (علي قوي تن ، 1385)

امير ارسلان نامدار (1334)

خروس بي محل (1340)

عروس فرنگي (1343)

ترانه هاي روستايي (1343)

لذت گناه (1343)

خوشگل خوشگلا (1344)

سه كار آگاه خصوصي (1344)

الماس 33 (1346)

ولگردها (1346)

دنياي پر اميد (1348)

قصه شب يلدا (1349)

علي بي غم (1349)

رضا موتوري (1349)

طوقي (1349)

دزد و پاسبان (1349)

يك خوشگل و 1000 مشكل (1350)

كاكو (1350)

بابا شمل (1350)

كافر (1351)

شير تو شير (1351)

مهدي مشكي و شلوارك داغ (1351)

آب توبه (1352)

قصه شب (1352)

اوستا كريم نوكرتيم (1353)

عروس پابرهنه (1353)

ممل آمريكايي (1353)

مهدي فرنگي (1353)

صلوه ظهر (1353)

همسفر (1354)

پاشنه طلا (1354)

شاهرگ (1354)

مادر جونم عاشق شده (1355)

ماه عسل (1355)

كلك نزن خوشگله (1355)

همكلاس (1356)

خدا قوت (1356)

شب آفتابي (1356)

مريم و مي تيل (1371)

هنر پيشه (1371)

راز چشمه سرخ (1371)

روز واقعه (1373)

بازي با مرگ (1373)

كلاه قرمزي و پسر خاله (1373)

تحفه هند (1373)

ماه مهربان (1374)

سلام به انتظار (1374)

مرد آفتابي (1374)

پاك باخته (1374)

روزي كه خواستگار آمد (1375)

سفر به خير (1375)

بازيگر (1377)

پيراك (1363)

شب شكن (1363)

مدرك جرم (1364)

خانه ابري (1365)

اجاره نشين ها (1365)

سايه هاي غم (1366)

هي جو (1367)

زرد قناري (1367)

ريحانه (1368)

بچه هاي طلاق (1368)

مادر (1368)

شب بيست و نهم (1368)

سايه خيال (1369)

در آرزوي ازدواج (1369)

علي وغول جنگل (1369)

جستجو در جزيره (1369)

بانو (1370)

جيب برها به بهشت نمي روند (1370)

گرگ هاي گرسنه (1370)

يك مرد يك خرس (1371)

تماس شيطاني (1371)

عيالوار (1371)

بیوگرافی الهام حمیدی و عکس






نام و نام خانوادگی:
الهام حمیدی

تاریخ تولد و محل تولد:
مهر ۱۳۵۶ در تهران

زمینه فعالیت:
بازیگر

مدرک تحصیلی:
۲ منبع :

۱- پزشکی

۲- حسابداری

وضعیت :

متاهل

مجموع آثار وی:

سینمایی:
- تیک (اسماعیل فلاح پور، ۱۳۸۰)
- دنیا (منوچهر مصیری، ۱۳۸۰)
- وعده دیدار (جمال شورجه، ۱۳۸۲)
- خیلی دور خیلی نزدیک (رضا میرکریمی، ۱۳۸۳)
- شهرآشوب (یدالله صمدی، ۱۳۸۴)
- سرگیجه (محمد زرین دست، ۱۳۸۴)
- بچه های ابدی (پوران درخشنده، ۱۳۸۵)
- محیا (اکبر خواجویی، ۱۳۸۶)
- دلداده (قدرت الله صلح میرزایی، ۱۳۸۷)

مجموعه های تلویزیونی:
- مسافری از هند (قاسم جعفری، ۱۳۸۲)
- زیر تیغ (محمدرضا هنرمند، ۱۳۸۵)

جوایز و جشنواره ها:
برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از نهمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک – ۱۳۸۴
- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از بیست و سومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک –
۱۳۸۳

۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

صحنه های سانسور شده از سریال جومونگ

صحنه ی اول – نقشه ی حمله ی بویو به ایران

امپراطور : شنیدم توی ایران نفت وجود داره ؟

وزیر اعظم : بله قربان درست به عرضتون رسوندند.

امپراطور : پس بهتره به پادشاهی ایران حمله کنیم.

وزیر اعظم : نه قربان می گن تو ایران موجودی به نام رستم زندگی می کنه، خیلی خطرناکه امپررررراطور !

امپراطور : به هموسو بگو با رستم بجنگه و با مهارت های رزمی و شمشیر زنی که داره رستم رو از پای در بیاره!

وزیر اعظم : نــــــــــه، امپراطور این رستمشان خیلی جواده ! به پسرشم رحم نکرده! لامسب خیلی خرزوره مگن با غولا مجنگه ! شمشیرو قورت مده !

صحنه دوم – هدف جومونگ برای ساخت شمشیر هسته ای !

رئیس موپالمو : ســـرورم، سرورم، ســــــــرورم

جومونگ : موفق شدی شمشیر هسته ای بسازی ؟

رئیس موپالمو ( با گریه ) : ب.. بــ ّ له قــربان، شما می تونید با این شمشیر به آمریکا هم حمله کنید.

جومونگ : ازت ممنونم رئیس،اما این چطور کار می کنه ؟

رئیس موپالمو :عالیجناب اول باید زردآلو یا هلو رو خوب بخورید بعد هسته اش رو با شمشیر نصف کنید.

صحنه ی سوم– علی دائی و بانو یومیول

علی دائی : ثلام بانوی من شنیدم شما پیشگوی خوبی هستید.

یومیول : منتظرت بودم لک لک سپاه !

علی دائی : شما می دونید آینده ی من تو فدلاسیون چی می شه ؟

یومیول : تو هزاران سال بر فوتبال کشورت حکومت خواهی کرد تا این که مورچه ی سپاه تو را از پا در خواهد آورد. بیشتر پول بده تا بهت بگم کیه !

علی دائی : نه نمی خواد، خودم می دونم کیه، همین عادل فلدوسی پوله نامرده !

صحنه چهارم – خداداد عزیزی و امپراطور

خداداد : سیلام عوضی !

امپراطور : ای احمـــــق! تو چطور می تونی با من اینطوری صحبت کنی ؟

خداداد : هو یره بِرِه مو لفظِ قیلم زِر زِر نکن ! خیار کردی انپراطوری هر غِلَطی خواسی مِتِنی بُکُنی ؟

امپراطور : تا گردنت رو همینجا نزدم بگو ببینم تو رو کی فرستاده؟

خداداد : دِداش شرمنده، اول ایی قَمَتو غیلاف کن، یره مو رِ نمِشنِسی ؟ مُو بابای جومونگوم !

امپراطور : هموسو ؟ تو هموسو هستی ؟

خداداد : ها یره، مُو رِ دِ فودبال اخراج کِردن، کارگردان تان گفته حالا که ایی یرگه هموسوتان کور رفته ، مو بیام نخششِ ارجا کُنُم.

امپراطور : تو اصلا چیزی از مهارت های رزمی می دونی ؟

خداداد : ها یره،مو کل اُوستادیم آزادی رِ مثه گرجه سبز گاز مِزَنُم.

صحنه ی پنجم – مذاکره ی کروبی و تسو

تسو : سلام خیلی خوش اومدید.

کروبی : سلام، ممنونم.

تسو : حتما برای کار مهمی به اینجا آمدید ؟

کروبی : بله عالیجناب! می خواستم از شما تقاضا کنم از بنده در ریاست جمهوری حمایت کنید.

تسو : در ازای این حمایت شما برای ما چه کاری می تونید انجام بدید ؟

کروبی : بنده کل دریاچه ی نمک ارومیه رو به نام شما می کنم.

تسو : ها ها ها ها ها ، این خیلی خوبه، مشکل نمک ما حل می شه.

صحنه ی ششم – ملاقات جومونگ با یانگوم

یانگوم : عالیجناب خواهش می کنم زود تر خوب شید وگرنه منو می کشن.

جومونگ : نه من تیر خوردم دیگه خوب نمی شم،مگه تو پزشک درباری ؟

یانگوم : بله عالیجناب! اجازه بدید یکم طب سوزنی کف پاتون کار کنم.برای بیماری های قلبی خوبه !

جومونگ : نه، نه، قلقلکم می شه ! نکن اینکارو ! قلب من از جای دیگه درد می کنه.

یانگوم : اما شما به درمان نیاز دارید. بزارید کمرتون رو سوزن بزنم.

جومونگ : نه، تو رو خدا درد می گیره، خوبیت هم نداره یه خانوم ...

یانگوم : نه درد نداره عالیجناب ! نترسید. تازه پزشک هم محرمه بیماره ...

بیوگرافی مهران غفوریان و عکس






نام : مهران

نام خانوادگی : غفوریان

متولد : ۱۳۵۳ در تهران

لیسانس نقاشی

«مهران غفوريان» يك نام فراموش‌نشدني در هنر ايران به ويژه وادي طنز است، اوج محبوبيت او بر مي‌گردد به سريال زير آسمان شهر و آن تيم هنري كه چند ماه برنامه‌هايشان روي آنتن بود و خنده را بر لبان ايراني‌ها مي‌نشاند. از قديم گفته‌اند «پهلوان زنده را عشق است» زماني كه در اوج محبوبيت بود، همه به دنبال او مي‌رفتند و مي‌خواستند عكسي، گفتگويي، حتي در حد چند خط از او كار كنند، اما بعدها كه نبود، ديگر كسي مهران را به ياد نمي‌آورد. اما اي كاش كه به ياد نمي‌آوردند، بلكه پا را فراتر گذاشتند و انواع و اقسام شايعات را برايش درست كردند. با اين ستاره هنر ايران به گفتگو نشستيم، او مي‌خواهد برگردد. روحيه‌اش را به دست آورده و مي‌خواهد با دستي پر، به دوران پر فروغ گذشته‌اش بازگردد. مهران غفوريان اين روزها در كنار ديگر فعاليت‌هايش به ورزش هم مي‌پردازد، او حالا عضو تيم واليبال هنرمندان است و تمريناتش را به طور مستمر انجام مي‌دهد. مهران گفت و ما نوشتيم... با بازيگري كه هيچ وقت فراموش نمي‌شود، چرا كه در ذهن مردم نشسته است. راستي او هنوز عادت خود را ترك نكرده است، با لبخند پاسخ مي‌دهد و شوخي‌هاي جالبش را فراموش نكرده است.

خارج از ايران
شايد از من بپرسيد كه كجا هستم؟ حالا خوشحالم در دفتر شما هستم و جا دارد همين ابتدا از دوست خوبم هرمز شجاعي‌مهر تشكر كنم كه مرا به دفتر نشريه دعوت كرد.از او مي پرسيم كه مردم دوستت دارند و بي مقدمه مي گويد: يكي از خصوصيات مردم ايران اين است كه وقتي در دل آنها بنشيني به اين راحتي‌ها از دلشان نمي‌رويد، تو دل مردم رفتن كار سختي است، و وقتي هم كه وارد دلشان شويد باز هم بيرون آمدن مشكل است، خوشحالم كه شما مرا جزو اين گونه افراد مي‌دانيد. صحبتم را بايد اين‌گونه كامل كنم، اصولا مردم دو دسته از بازيگران را دوست دارند. عده‌اي كه آنها را مي‌خندانند و عده‌اي ديگر كه گريه‌‌شان را در مي‌آورند، در واقع آن دست بازيگراني كه با احساسشون بازي مي‌كنند. من مدت‌هاست كه ديگر مثل سابق پررنگ نيستم، اما هرگاه مرا مي‌بينند ابراز علاقه مي‌كنند... اما كجا هستم؟ مدتي بود كه خارج از كشور زندگي مي‌كردم و طي اين مدت شايعات زيادي درباره من بر زبان‌ها جاري شد، همين چند روز پيش، با پسرخاله‌ام در اينترنت چرخي زديم و از شنيدن اين شايعات شاخ در آوردم... به اميد خدا از چندي بعد، طرحي را با كمك سروش صحت دارم كه يا از شبكه اول و يا شبكه سوم پخش خواهد شد. البته هنوز در مراحل پيش توليد و تكميل فيلمنامه هستيم، خدا بخواهد كمتر از دو ماه ديگر آن را مقابل دوربين مي‌برم. از آنجا كه توقع مردم از من بالاست، دلم مي‌خواهد با خيالي آسوده و با فكر و تامل اين كار را جلوي دوربين ببرم.
آقا مهران كجايي؟
تو اين چهار، پنج سالي كه نبودم، مردم هر وقت مرا در كوچه و خيابان مي‌بينند، از من مي‌پرسند؟ آقا مهران نيستي، كجايي؟ كار جديد چه خبر؟ يعني صددرصد افراد اين پرسش را از من مي‌كنند، به هر حال چند سال، هر شب با آنان بودم و زماني كه مردم مرا مي‌بينند، فكر مي‌كنند كه همسايه قديمي‌شان را ديده‌اند. من هم به آنها مي‌گويم: راستش را بخواهيد خسته شده بودم، تصورم اين بود كه شايد كارهايم براي مردم تكراري شده باشد، گر‌چه خسته هم شده بودم، چند سال كار فشرده، آن هم هر شب، خواه ناخواه، شما را با استرس‌هاي فراواني روبه‌رو مي‌كند، با اين پاسخ‌ها مردم هم قانع مي‌شدند.
از كجا شروع شد
چند روز پيش داشتم خودم رو تو آينه نگاه مي‌كردم، ته ريش داشتم، ديدم زير چانه‌هايم سفيد است، اول فكر كردم دستمال كاغذي چسبيده، اما متوجه شدم كه نه بابا، ريشم سفيد شده است، سوم شهريورماه، 35 ساله شدم، متولد سال 53 در خيابان مولوي تهران هستم. از او مي‌پرسم كه حكايت بازيگري‌اش از كجا شروع شد و او بر مي‌گردد به دوران گذشته هنر را از پدرم خدا بيامرزم به ارث بردم، او خطاط بود، نقاش بود، آواز مي‌خواند، ساز مي‌نواخت، كه از او نقاشي برايم به ارث رسيد، خيلي نقاشي را دوست داشتم، البته هيچ وقت مثل پدرم نتوانستم نقاشي بكشم، اما همان علاقه باعث شد كه دوران دبيرستان، بروم هنرستان تجسمي، در خيابان تنكابن، محله پيچ‌شميران... هر روز مسير سخت منزلمان كه تهرانسر بود را تا مركز شهر طي مي‌كردم، آن زمان «شاهد احمدلو» كه الان بازيگر و كارگردان سينماست، همكلاسي‌ام بود. از طرفي من هم علاقه شديدي به بازيگري داشتم، سال 71 بود كه شاهد مي‌خواست يك فيلم براي جشنواره سوره بسازد، برادرم هم در نقش آهنگساز آن ظاهر شد، به هر حال اين فيلم ساخته شد و در اصفهان برنده جايزه اول شد كه برايمان باوركردني نبود، در سال چهارم بودم كه تست بازيگري را براي برنامه 39 دادم، تست اولم با بيژن بنفشه‌خواه بود، ازكارهاي آقاي داريوش كاردان بود، در استوديوي 25 خيابان الوند، شبكه دوم تهران تصويربرداري مي‌شد، حسين رفيعي، كيهان ملكي، علي سليماني و... از همان جا كارمان را شروع كرديم. پس از اين برنامه ساعت خوش پخش شد كه حسابي گرفت

چند سال وقفه افتاد درگير تحصيلات دانشگاهي شدم، در دانشگاه هم كه ورودي سال 73 بودم رشته نقاشي خواندم، يادم مي‌آيد، اساتيد دانشگاه كه در رشته بازيگري تدريس مي‌كردند، به من مي‌گفتند، چرا سر كلاس نمي‌ياي و من توضيح مي‌دادم، من بازيگرم، اما نقاشي مي‌خوانم... از سال 76 بود كه برنامه گل‌ها را ساختم و پس از آن حرف تو حرف البته آن زمان آيتمي برنامه مي‌ساختم، سپس در برنامه 77، با مهران مديري هم بازي شدم، سپس «هژيرها» را ساختم كه در بين مردم به نام «اين چند نفر» معروف شده بود. بعد از آن هم، «زير آسمان شهر» را ساختم كه آغازي شد در بين سريال‌هاي هر شبي كه مدل داستاني شد... و عمر زود مي‌گذرد چه روزهايي بود.الان تو خيابان، پدر و مادرها مرا به بچه‌هاي 7، 8 ساله نشان مي‌دهند كه اين آقا، مهران غفوريان است، اما آنها مرا به ياد نمي‌آورند.

دو برادريم
ما دو فرزنديم، مهدي از من 5 سال بزرگ‌تر است و آهنگسازي مي‌كند و همچنان ادامه مي‌دهد، او تحصيلات دانشگاهي در رشته موسيقي دارد.
خاطره فراموش‌نشدني
يك خاطره‌اي از مردم دارم كه هيچ وقت آن را فراموش نمي‌كنم، با خود آقاي شجاعي‌مهر در اوج سريال زير آسمان شهر در «ساري» حضور داشتيم، چند روز قبل از نوروز برنامه در ورزشگاه شهيد متقي ساري بود، در واقع يك جشن بود كه مردم ساري در آنجا حضور مي‌يافتند... زماني كه با اتومبيلم رسيدم جلوي ورزشگاه، ديدم چه جمعيتي جلوي در بود، از طرفي هم مردم روي سكو نشسته بودند، و هم داخل زمين چمن مقابل سن بودند، چيزي حدود 50 هزار نفر و همين قدر جمعيت هم بيرون ورزشگاه بودند. به بچه‌ها گفتم، عمرا ما نمي‌تونيم داخل شويم، بايد فكر ديگري بكنيم، چرا كه در ورزشگاه بسته بود و اگر باز مي‌شد، اين مردم به داخل هجوم مي‌آوردند. اومدم دور بزنم، كه مردم ما را ديدند و جلوي ماشين را بلند كردند. به هر حال با كمك نيروي انتظامي داخل رفتيم. من، حميد لولايي، رادش، يوسف تيموري و ديگر بچه‌ها بوديم. زماني كه روي سن رفتيم، آنقدر هيجان مردم زياد بود كه هجوم آوردند سمت سن و بعدش هم، بلندگوها افتاد و سن تكان خورد و برنامه نصفه كاره رها شد. البته فكر نكنيد كه مردم مازندران قصد خرابكاري داشتند، نه آن قدر استقبال و هيجان زياد بود و از طرفي مي‌خواستند خودشان را به ما برسانند كه چنين وضعيتي پيش آمد و داستاني شد حضور ما در ساري...

بیوگرافی جواد رضویان و عکس






نام : سید جواد
نام خانوادگی : رضویان
تاریخ تولد : 6/5/1353
مدرک تحصیلی : لیسانس نقاشی

جواد رضویان از سال ۷۳ در عرصه بازیگری مشغول به کار شده است. ولی با مجموعه طنز پاورچین به کارگردانی مهران مدیری به موفقیت رسید و در جایزه بزرگ این موفقیت را تکرار کرد.
جواد رضویان یکی دو تجربه کارگردانی هم داشته که البته نتوانست در این زمینه موفقیتهایی که در عرصه بازیگری بدست آورده بود را تکرار کند. وی تاکنون در چند تله فیلم نیز بازی کرده و تا به حال چند آلبوم نیز بیرون داده است که آخری آن کاری با نام لحاف دوزی است.

زندگی خصوصی (خواهشا با خلوص نیت پاک متن زیر را بخوانید) :
مرد خوش خنده ی مجموعه های طنز سید جواد رضویان بچه سلسبیل است و از طرف مادری یزدی است و از طرق پدری قمی و اصالتا یزدی است.
فارغ التحصیل رشته ی نقاشی است و درسش خوب بوده اما در دوره ی راهنمایی یا باید از سردخانه ها بیرون می کشیدنش یا از زیر تابوت شهدا چون عاشق اعزام به جنگ بود.
در ثلث سوم امتحانات سال دوم راهنمایی هم شرکت نکرد تا یکضرب مردود شود. (دمش گرم)
رضویان هم اکنون بازیگر و کارگردان پر طرفداری است اما به بعضی از همکارانش آلرژی دارد – نسبت به سیامک انصاری و مهران مدیری و رضا عطاران آلرژی وحشتناکی دارد و نمی تواند بدون آنکه بخندد روبرویشان بازی کند !
دارای یک دختر و یک طوطی برزیلی می باشد و عاشق رنگ نارنجی است. به طور اتفاقی وارد این رشته شده و سال اول دانشگاه با مهران غفوریان و امیر غفارمنش و بیژن بنفشه خواه همکلاس بوده و به کمک آنها وارد این رشته شده است.
سبک نقاشی اش الیستراسیون است سبک تصویر سازی کودک (به نظر سبکه با کلاسی میاد – اسمش که قشنگه)

بیوگرافی حدیث فولاد وند و عکس






نام: حدیث فولادوند
تاریخ تولد: 1356 - تهران
مدرک تحصیلی: فوق دیپلم معماری.
...............................................
حدیث فولادوند (متولد ۲۰ دیماه ۱۳۵۶ تهران) دانشجوی انصرافی رشتهٔ معماری فعالیت هنری را از کودکی آغاز کرد ؛در دوازده سالگی زیر نظر گلاب آدینه آموزش دید و در نمایش «گل‌های دوستی» روی صحنه رفت. وی برای اولین بار نقش کوتاهی را در فیلم سینمایی دستهای آلوده به کارگردانی سیروس الوند بازی کرد وبدین ترتیب اولین حضورش را در سینما در سال ۱۳۷۸ اعلام نمود.
او که پس از گرایش به هنر های مختلف از جمله موسیقی و نقاشی اکنون خود را در بازیگری موفق می دید یک سال بعد از اولین تجربه خود, در فیلم سینمایی مارال به کارگردانی مهدی صباغ‌زاده هنرنمایی کرد. همچنین درخشش او در تلویزیون با بازی در سریال گم‌گشته اغاز شد. او هم‌چنین در مجموعه‌های تلویزیونی سال‌های خاکستری، دیوار شیشه‌ای، معصومیت از دست رفته بازی کرده‌است. وی علاوه بر آن در نمایش مده آ نیز نقش آفرینی نموده‌است. او مدرک فوق دیپلم معماری دارد
........................................
با بازی در نقش عروس جوان در فیلم دستهای آلوده (1378) به سینما آمد و یک سال بعد در فیلم مارال (1379) بود که فرصت خودنمایی پیدا کرد اما در تلویزیون با مجموعه تلویزیونی گمگشته (1380) معروف شد.
دستهای آلوده (سیروس الوند، 1378)
سالهای خاکستری (مجموعه تلویزیونی، 1378)
مارال (مهدی صباغزاده، 1379)
غزل (محمدرضا زهتابی، 1379)
مسافر ری (داود میرباقری، 1379)
همکلاس (سعید خورشیدیان، 1380)
دیوار شیشه ای (مجموعه تلویزیونی، 1380)
گمگشته (مجموعه تلویزیونی، 1380)
رز زرد (داریوش فرهنگ، 1381)
سر نیستی (1381)
کما (آرش معیریان، 1382)

بیشترین همکاری های حدیث فولادوند با:
>> امین حیایی (بازیگران،موسیقی،) (در 4 فیلم ) ==>
>> عبدالله اسکندری (تهیه و تولید،فیلمنامه،چهره پردازی،) (در 4 فیلم ) ==>
>> زهره حمیدی (بازیگران،) (در 4 فیلم ) ==>
>> بابک اخوان (صدا،) (در 3 فیلم ) ==>
>> احمد احمدی (بازیگران،صدا،عکس،موسیقی،) (در 3 فیلم ) ==>
>> جهانگیر میرشکاری (بازیگران،صدا،) (در 3 فیلم ) ==>
>> عبدالله علیخانی (تهیه و تولید،) (در 2 فیلم ) ==>
>> فرهاد ارجمندی (صدا،) (در 2 فیلم ) ==>
>> داریوش ارجمند (بازیگران،صحنه و لباس،) (در 2 فیلم ) ==>
>> علی قربان زاده (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>
>> ساسان باقرپور (صدا،) (در 2 فیلم ) ==>
>> رضا بانکی (تهیه و تولید،عکس،فیلمبرداری،) (در 2 فیلم ) ==>
>> حسن توکل نیا (بازیگران،تهیه و تولید،کارگردانی،) (در 2 فیلم ) ==>
>> مهرداد جنابی (موسیقی،) (در 2 فیلم ) ==>
>> مهتاج نجومی (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>
>> نیلوفر دوستی (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>
>> عظیم محمدی (جلوه های ویژه،صحنه و لباس،) (در 2 فیلم ) ==>
>> نیما فلاح (بازیگران،کارگردانی،) (در 2 فیلم ) ==>
>> حسین مجد (صحنه و لباس،) (در 2 فیلم ) ==>
>> فرهاد خان محمدی (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>
>> فریدون خوشابافرد (صدا،) (در 2 فیلم ) ==>
>> مجتبی رحیمی (صحنه و لباس،فیلمبرداری،) (در 2 فیلم ) ==>
>> غلامرضا طباطبایی (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>
>> حسین فرح بخش (تهیه و تولید،صحنه و لباس،عکس،فیلمنامه،کارگردانی،) (در 2 فیلم )
>> آرش معیریان (تدوین،کارگردانی،موسیقی،) (در 2 فیلم ) ==>

۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه

واردات چینی

قلم ، سیگار ، پوشک ، مغز گردو ، دفتر چینی

ملاقه ، پانچ ، سیفون ، ملحفه ، انگشتر چینی



مگس کش ، آفتابه ، دسته بیل و دیزی سنگی

بخاری ، جالباسی ، پنجره ، یا که در چینی



به هرجایی روی تنها ، ببینی "مید این چاینا"

به روی قبر حتی هست سنگ مرمر چینی



انار و زعفران و پسته صادر می شود ، اما

به جایش می شود وارد ، درخت عرعر چینی



نمی دادند لیلی را به مجنون ، گفت اینگونه:

«جهنم! می روم جایش ، بگیرم دلبر چینی»



کنار آب رکناباد هم با طرز مشکوکی

نشسته حافظِ شیراز ، دستش ساغر چینی



نمی دانم چرا هرگاه مصرف می کنم جنسی

کنم من ذکر خیری هم ز خواهر مادر چینی


عزیزم کار هر بُز نیست خرمن کوفتن ، خواهد

کهن مردی به همراه ِ دو تا گاو نر چینی



برو برگو به آن آقا ، بخوان دیگر تو از حالا

که می آید از آن بالا ، پس از این کفترچینی



مزن دیگر تو پالنگی ، به زیرپای من، آخر

بترس از سوت چینی در دهان داور چینی



الا ترشیدگان مژده ! سر آمد انتظار آخر

که وارد می شود فردا براتان شوهر چینی

بیوگرافی رضا کیانیان و عکس






مدرک تحصیلی: فارغ التحصیل تاتر وی در سال 1330در تهران متولد شد و فارغ التحصیل رشته تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال 1355. می باشد فعالیت در تئاتر را در سال 1345. شروع کرد . شروع فعالیت او در سینمای با فیلم تمام وسوسه‌های زمین (حمید سمندریان) به عنوان بازیگر در سال 1368 بود.
از سال 1345 بازیگری تئاتر را آغاز کرد و در نمایش های آنتیگونه، خرده بورژوا، چهره های سیمون ماشا، ازدواج آقای می سی سی پی، یادگار سالهای شن و... بازی کرد. او علاوه بر بازیگری در زمینه طراحی صحنه و فیلمنامه نویسی هم کار کرده و چند سال پیش برای طراحی صحنه نمایش نیلوفر آبی برنده جایزه شد. در شانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم آژانس شیشه ای جایزه بهترین بازیگر نقش دوم را گرفت و در سیزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم کیمیا کاندیدای دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد نقش دوم بود. در ضمن او در فیلمهای سینما سینماست و روبان قرمز بازیهای فوق العاده ای ارائه داده است. او برای بازی ماندگارش در فیلم خانه ای روی آب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را از بیستمین جشنواره بین المللی فیلم فجر بدست آورد.
بخشی از فیلم شناسی:
1385 پاداش سکوت ( مازیار میری ) [بازیگر]
1384 باغ فردوس ساعت پنج بعدازظهر ( سیامک شایقی ) [بازیگر]
1384 زاگرس ( محمدعلی نجفی ) [بازیگر]
1384 کارگران مشغول کارند ( مانی حقیقی ) [بازیگر]
1383 ماهی ها عاشق می شوند ( علی رفیعی ) [بازیگر]
1383 یک بوسه کوچولو ( بهمن فرمان‌آرا ) [بازیگر]
1383 یک تکه نان ( کمال تبریزی ) [بازیگر]
1382 جایی برای زندگی ( محمدرضا بزرگ نیا ) [انتخاب کننده بازیگر]
1382 قدمگاه ( محمد مهدی عسگرپور ) [بازیگر]
1381 فرش باد ( کمال تبریزی ) [بازیگر-بازیگردان-انتخاب کننده بازیگر]
1381 گاهی به آسمان نگاه کن ( کمال تبریزی ) [بازیگر-فیلمنامه نویس-مشاور کارگردان]
1381 عروس رومشکان ( ناصر غلامرضایی ) [بازیگر]
1380 خانه ای روی آب ( بهمن فرمان‌آرا ) [بازیگر]
1380 عیسی می آید ( علی ژکان ) [بازیگر]
1379 چتری برای دو نفر ( احمد امینی ) [بازیگر]
1379 سگ کشی ( بهرام بیضایی ) [بازیگر]
1378 بوی کافور عطر یاس ( بهمن فرمان‌آرا ) [بازیگر]
1377 روبان قرمز ( ابراهیم حاتمی کیا ) [بازیگر-فیلمنامه نویس-طراح صحنه و لباس-]
1376 آژانس شیشه ای ( ابراهیم حاتمی کیا ) [بازیگر-بازیگردان]
1375 سلطان ( مسعود کیمیایی ) [بازیگر]
1375 سینما سینماست ( ضیاءالدین دری ) [بازیگر-طراح صحنه و لباس]
1374 مادرم گیسو ( سیامک شایقی ) [بازیگر]
1373 درد مشترک ( یاسمن ملک‌ نصر ) [بازیگر-طراح صحنه و لباس]
1373 مهریه بی بی ( اصغر هاشمی ) [طراح صحنه و لباس]
1373 کیمیا ( احمدرضا درویش ) [بازیگر]
1372 دمرل ( یدالله صمدی ) [فیلمنامه نویس]
1371 مرد ناتمام ( محرم زینال زاده ) [بازیگر]
1371 سایه ‌های هجوم ( احمد امینی ) [طراح صحنه و لباس-طراح عنوان بندی]
1371 ایلیا نقاش جوان ( ابوالحسن داودی ) [بازیگر-طراح صحنه و لباس]
1368 تمام وسوسه های زمین ( حمید سمندریان ) [بازیگر]
1368 پاتال و آرزوهای کوچک ( مسعود کرامتی ) [بازیگر-فیلمنامه نویس]
جوایز و انتخابها
>> کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد (ماهی ها عاشق می شوند) [ دوره 23 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1383 ]
>> کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول مرد (ماهی ها عاشق می شوند) [ دوره 9 جشن خانه سینما (مسابقه) - سال 1384 ]
>> کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد (گاهی به آسمان نگاه کن) [ دوره 21 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1381 ]
>> برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد (خانه ای روی آب) [ دوره 20 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1380 ]
>> کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (کیمیا) [ دوره 13 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1373 ]
>> برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (آژانس شیشه ای) [ دوره 16 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1376 ]
>> کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول مرد (فرش باد) [ دوره 7 جشن خانه سینما (مسابقه) - سال 1382 ]
>> برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول مرد (خانه ای روی آب) [ دوره 6 جشن خانه سینما (مسابقه) - سال 1381 ]
>> برنده لوح زرین بهترین بازیگر مرد (خانه ای روی آب) [ دوره 4 منتخب سایت ایران اکتور (بهترین های سال) - سال 1383 ]
>> برنده لوح زرین بهترین بازیگر مرد (فرش باد) [ دوره 4 منتخب سایت ایران اکتور (بهترین های سال) - سال 1383 ]
>> 3 - سومین بازیگر نقش مکمل مرد سال (روبان قرمز) [ دوره 14 منتخب نویسندگان و منتقدان (بهترین های سال) - سال 1378 ]
>> 1 - بهترین بازیگر نقش اول مرد سال (خانه ای روی آب) [ دوره 18 منتخب نویسندگان و منتقدان (بهترین های سال) - سال 1382 ]
>> 3 - سومین بازیگر نقش اول مرد سال (فرش باد) [ دوره 18 منتخب نویسندگان و منتقدان (بهترین های سال) - سال 1382 ]
>> 5 - پنجمین بازیگر نقش اول مرد سال (گاهی به آسمان نگاه کن) [ دوره 18 منتخب نویسندگان و منتقدان (بهترین های سال) - سال 1382 ]
>> کاندید لوح زرین بهترین بازیگر مرد (ماهی ها عاشق می شوند) [ دوره 6 منتخب سایت ایران اکتور (بهترین های سال) - سال 1384 ]
>> برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول مرد (یک بوسه کوچولو) [ دوره 10 جشن خانه سینما (مسابقه) - سال 1385 ]
بیشترین همکاری های رضا کیانیان با:
>> مسعود بهنام (صدا،) (در 7 فیلم ) ==>
>> محمود کلاری (بازیگران،صحنه و لباس،فیلمبرداری،فیلمنامه،کارگردانی،) (در 6 فیلم ) ==>
>> عباس گنجوی (تدوین،جلوه های ویژه،عنوان بندی،موسیقی،) (در 6 فیلم ) ==>
>> بهروز معاونیان (بازیگران،صدا،) (در 6 فیلم ) ==>
>> مهرداد میرکیانی (عکس،چهره پردازی،) (در 5 فیلم ) ==>
>> آتیلا پسیانی (بازیگران،کارگردانی،) (در 5 فیلم ) ==>
>> هدیه تهرانی (بازیگران،) (در 5 فیلم ) ==>
>> رویا نونهالی (بازیگران،) (در 5 فیلم ) ==>
>> محسن روشن (صدا،) (در 5 فیلم ) ==>
>> عباس شوقی (بازیگران،جلوه های ویژه،موسیقی،) (در 5 فیلم ) ==>
>> اصغر شاهوردی (بازیگران،صدا،) (در 4 فیلم ) ==>
>> قاسم زارع زاغه (بازیگران،) (در 4 فیلم ) ==> [ لیست فیلم های مشترک ]
>> حسن زندباف (بازیگران،تدوین،تهیه و تولید،موسیقی،) (در 4 فیلم ) ==>
>> حسین زندباف (تدوین،تهیه و تولید،عنوان بندی،کارگردانی،موسیقی،) (در 4 فیلم ) ==>
>> بهرام بدخشانی (فیلمبرداری،) (در 4 فیلم ) ==>
>> بابک برزویه (بازیگران،عکس،) (در 4 فیلم ) ==>
>> مریم بوبانی (بازیگران،) (در 4 فیلم ) ==>
>> بهرام دهقانی (تدوین،فیلمبرداری،فیلمنامه،کارگردانی،) (در 4 فیلم ) ==>
>> پرویز آبنار (صدا،) (در 4 فیلم ) ==>
>> احمد پژمان (موسیقی،) (در 4 فیلم ) ==>
>> بهمن اردلان (صدا،) (در 4 فیلم ) ==>
>> احمد آقالو (بازیگران،دوبله،) (در 4 فیلم ) ==>
>> حسن کریمی (فیلمبرداری،) (در 4 فیلم ) ==>
>> حسین کسبیان (بازیگران،) (در 3 فیلم ) ==>
>> یاسمن ملک‌ نصر (بازیگران،فیلمنامه،کارگردانی،) (در 3 فیلم ) ==>
>> ژیلا مهرجویی (صحنه و لباس،کارگردانی،) (در 3 فیلم ) ==>
>> ملیحه نظری (بازیگران،) (در 3 فیلم ) ==>
>> محسن روزبهانی (جلوه های ویژه،صحنه و لباس،) (در 3 فیلم ) ==>
>> وحید نیکخواه آزاد (بازیگران،تدوین،تهیه و تولید،عنوان بندی،فیلمنامه،کارگردانی،چهره پردازی،) (در 3 فیلم ) ==>
>> جهانگیر میرشکاری (بازیگران،صدا،) (در 3 فیلم ) ==>

بیوگرافی میترا حجار و عکس






میترا حجار

او هم می توانست یک جوان اول سینما بشود اما انگار تقدیر چیز دیگری می خواست . حجار نقش اول های بسیاری را بازی کرد اما هیچگاه نتوانست باعث فروش فیلمی بشود یا عنوان ستاره را دریافت کند .اگر چه همبازی هدیه تهرانی در غریبانه حضور پیدا می کند اما نمی تواند درخششی همپای او داشه باشد . میترا متولد 1355 با مدرک دیپلم ریاضی فیزیک از سال 76 و با فیلم غریبانه وارد سینما شد او دوره دوساله کارگردانی را هم در کلاسهای بزرگمهررفیعا گذرانده است . غریبانه جای کار چندانی برای او به نقش دوست هدیه تهرانی نداشت. اما مسعود کمیایی این فرصت را در اختیار او قرار می هد تا در فیلم فریاد (77) بدرخشد و حجار هم از این فرصت استفاده خوبی می کند و بازی قابل توچهی از خود ارایه می دهد پس از آن بازی در متولد مهر ماه ساخته احمدرضا درویش در سال 78 چنان بازی قدرتمندی را به نمایش در می گذارد که هئیات داوران جشنواره فجر جایزه بهترین بازیگر نقش اول را به او می دهند . در این فیلم در کنار محمدرضا فروتن یک زوج را جان می بخشیدند که به خاطر برخی مشکلات در دانشگاه سفری نافرجام را آغاز می کنند شبهای تهران یک تریلر جنایی از داریوش فرهنگ بود که در آن با شقایق فراهانی و فرهاد آیئش بازی کرد. سال 81 درهمکاری مجدد با کمیایی نقشی را در اعتراض ایفا می کند که به جنبش های سیاسی دانشجویان در همان سالها می پرداخت . پس از آن در سگ کشی به کارگردانی بیضایی نقشی کاملا متفاوت را ایفا کرد که علی رغم حضور اندک توانست از او بازیگری توانا به نمایش بگذارد.

در رخساره با شهاب حسینی و محمدعلی سپانلو همبازی بود و همزمان دل یک پدر و پسر را می رباید . همان سال برای نخستین بار قاب تلویزیونی را با مجموعه پلیس جوان به کارگردانی سیروس مقدم تجربه می کند که در آن مجدد در مقابل شهاب حسینی قرار می گیرد . مزاحم یک کار جوان پسند دیگر ار الوند بود که در آن با امین حیایی و خسرو ششکیبایی همبازی بود. در این فیلم نقش دختری که عشق بازیگری دارد و از نامزدش جدا می شود و با یک بازیگر مطرح آشنا می شود . فروش فیلم مناسب بود و حجار اندکی ار جایگاه قبلی اش بالاتر می آید .او در ساخته جنگی متفاوت رسول ملاقلی پور در 1380 با عنوان قارچ سمی در کنار جمشید هاشم پور قرار می گیرد و همزمان در اثر ضعیف و بی ارزش فراری بازی می کند که با دلایلی اکران نمی شود تا سال 83 ، بعد از آن در سال 81 در صورتی ساخته اجتماعی با مایه طنز جیرانی بازی متفاوتی را ارایه می دهد . ملاقات با طوطی ، جنایت رازها و بازنده ها، آخرین بازی های او به شمار میروند و به تازگی ها بازی در این ترانه عاشقانه نیست را به پایان برده است.

بیوگرافی امین تارخ و عکس






امین تارخ در شیراز متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهر گذراند.
او در سال 1356 در رشته تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پذیرفته شد و در سال 1363 در رشته مدیریت امور فرهنگی دوره فوق لیسانس را گذراند.
او 25 سال سابقه فعالیت هنری در سینما، تئاتر و مجموعه های تلویزیونی دارد.

نام اصلی: امین

نام خانوادگی اصلی: تارخ

سمت (در بخش های): بازیگران،

......................................

تاریخ تولد: 1332

ملیت: ایران

......................................

مدرک تحصیلی: فارغ التحصیل مدیریت امور فرهنگی

روابط خانوادگی با دیگر هنرمندان

>> پری امیرحمزه (مادر زن)

>> منصوره شادمنش (زن)

>> مسعود کرامتی (باجناق)

>> فرخنده شادمنش (خواهر زن)

بیوگرافی

فارغ التحصیل هنرهای نمایشی در سال ١٣٥٦.

فوق لیسانس مدیریت امور فرهنگی در سال ١٣٦٤.

شروع فعالیت سینمایی با بازی در فیلم مرگ یزدگرد (بهرام بیضایی) در سال ١٣٦١.

امین تارخ در شیراز متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهر گذراند.

او در سال 1356 در رشته تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پذیرفته شد و در سال 1363 در رشته مدیریت امور فرهنگی دوره فوق لیسانس را گذراند.

او 25 سال سابقه فعالیت هنری در سینما، تئاتر و مجموعه های تلویزیونی دارد.

در جشنواره های تئاتر و فیلم به عنوان داور و در فستیوالهای فیلم مسکو، ژاپن و آلمان به عنوان میهمان شرکت داشته است.

در سال 1373 اولین آموزشگاه بازیگری سینما را در تهران تاسیس کرد و 6 نفر از فارغ التحصیلان این آموزشگاه به نامهای: حبیب رضایی، بیتا بادران، کامبیز کاشفی، غزل صارمی، مهتاب کرامتی و ترانه علیدوستی موفق به دریافت جایزه شدند.

امین تارخ در سال 1379 به استرالیا برای تدریس در دانشگاه فیلندرز و تبادل هنرجو از طرف پروفسور هالج دعوت شد.

تارخ در سال 1376 در هجدهمین جشنواره تئاتر فجر و در نوزدهمین جشنواره فیلم فجر نیز به عنوان داور شرکت داشت.

برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد در پانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم ماه و خورشید در سال ١٣٧٥.

بخشی از فیلم شناسی:

1385 رئیس ( مسعود کیمیایی ) [بازیگر]

1385 در جستجوی گوهر شب چراغ ( بهرام توکلی ) [بازیگر]

1385 پا برهنه در بهشت ( بهرام توکلی ) [بازیگر]

1383 رازها ( محمدرضا اعلامی ) [بازیگر]

1383 پرونده هاوانا ( علیرضا رییسیان ) [بازیگر]

1382 کودکانه ( مسعود کرامتی ) [تهیه کننده]

1377 عشق + 2 ( رضا کریمی ) [بازیگر]

1376 ساغر ( سیروس الوند ) [بازیگر]

1375 ماه و خورشید ( محمدحسین حقیقی ) [بازیگر]

1374 شیخ مفید ( فریبرز صالح سیروس مقدم ) [بازیگر]

1374 توطئه ( علی قوی تن ) [بازیگر]

1373 آرزوی بزرگ ( خسرو شجاعی ) [بازیگر]

1371 مجسمه ( ابراهیم وحیدزاده ) [بازیگر]

1371 سارا ( داریوش مهرجویی ) [بازیگر]

1371 آنها هیچکس را دوست ندارند ( جعفر سیمایی ) [بازیگر]

1370 شقایق ( مجید قاری‌زاده ) [بازیگر]

1370 دلشدگان ( علی حاتمی ) [بازیگر]

1368 مادر ( علی حاتمی ) [بازیگر]

1368 جستجوگر ( محمد متوسلانی ) [بازیگر]

1366 پرنده کوچک خوشبختی ( پوران درخشنده ) [بازیگر]

1366 پاییزان ( رسول صدرعاملی ) [بازیگر]

1366 بوعلی سینا ( کیهان رهگذار ) [بازیگر]

1366 سرب ( مسعود کیمیایی ) [بازیگر]

1364 چمدان ( جلال مقدم ) [بازیگر]

1361 مرگ یزدگرد ( بهرام بیضایی ) [بازیگر]

جوایز و انتخابها

>> برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (ماه و خورشید)

[ دوره 15 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1375 ]

................................................................

>> کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد (پرونده هاوانا)

[ دوره 24 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1384 ]

.................................................................

بیشترین همکاری های امین تارخ با:

>> عبدالله اسکندری (تهیه و تولید،فیلمنامه،چهره پردازی،) (در 7 فیلم ) ==>

>> بهرام دهقانی (تدوین،فیلمبرداری،فیلمنامه،کارگردانی،) (در 7 فیلم ) ==>

>> ایرج گل‌افشان (تدوین،عنوان بندی،) (در 7 فیلم ) ==>

>> محمود کلاری (بازیگران،صحنه و لباس،فیلمبرداری،فیلمنامه،کارگردانی،) (در 5 فیلم ) ==>

>> جلال معیریان (تدوین،چهره پردازی،) (در 5 فیلم ) ==>

>> مسعود بهنام (صدا،) (در 5 فیلم ) ==>

>> اسحاق خانزادی (صدا،موسیقی،) (در 5 فیلم ) ==>

>> داریوش ارجمند (بازیگران،صحنه و لباس،) (در 4 فیلم ) ==>

>> عزیز ساعتی (صحنه و لباس،عکس،فیلمبرداری،کارگردانی،چهره پردازی،) (در 4 فیلم ) ==>

>> محمدعلی کشاورز (بازیگران،) (در 4 فیلم ) ==>

>> حسن حسندوست (بازیگران،تدوین،صدا،) (در 3 فیلم ) ==>

>> جمیله شیخی (بازیگران،) (در 3 فیلم ) ==>

>> ایرج صفدری (بازیگران،جلوه های ویژه،صحنه و لباس،چهره پردازی،) (در 3 فیلم ) ==>

>> ناصر طهماسب (تدوین،دوبله،موسیقی،) (در 3 فیلم ) ==>

>> اکبر عبدی (بازیگران،دوبله،) (در 3 فیلم ) ==>

>> محمدرضا علیقلی (تهیه و تولید،موسیقی،) (در 3 فیلم ) ==>

>> ابراهیم غفوری (بازیگران،فیلمبرداری،) (در 3 فیلم ) ==>

>> جلال مقدم (بازیگران،) (در 3 فیلم ) ==>

>> مهوش وقاری (بازیگران،) (در 3 فیلم ) ==>

>> ایرج رامین فر (بازیگران،صحنه و لباس،) (در 3 فیلم ) ==>

>> مهرداد فخیمی (تهیه و تولید،فیلمبرداری،) (در 3 فیلم ) ==>

>> فریماه فرجامی (بازیگران،) (در 3 فیلم ) ==>

>> فتحعلی اویسی (بازیگران،فیلمنامه،کارگردانی،) (در 3 فیلم ) ==>

>> اکبر اصفهانی (بازیگران،عکس،) (در 3 فیلم ) ==>

>> محمد ابهری (بازیگران،) (در 3 فیلم ) ==>

>> رقیه چهره آزاد (بازیگران،) (در 3 فیلم ) ==>

>> غوغا بیات (بازیگران،عکس،) (در 3 فیلم ) ==>

>> روح الله امامی (تدوین،عنوان بندی،) (در 3 فیلم ) ==>

>> احمد بخشی (صحنه و لباس،کارگردانی،) (در 2 فیلم ) ==>

>> محمود بصیری (بازیگران،) (در 2 فیلم ) ==>