۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

بیوگرافی کامران و هومن و عکس






در یکی از روزهای پاییزی سال ۵۵ خورشیدی(۱۹۷۶م) هنگامی که

چهار روز از تولد آذر می گذشت (۲۵ نوامبر) در تهران(محله ی گیشا )

( کوی نصر امروزی ) (خیابان ۳۱)،این اصیل ترین نقطه ی گیتی و

مهد احساس و عشق پسری پا به دیار سرنوشت گذاشت.او اولین

فرزندفریده و حجتبود و با خود یک دنیا لطف و صفا را به ارمغان آورد و

حریم مقدس خانواده را مملو از شادیو نشاطکرد.پدر و مادرش همواره

خواهان کامیابی و نیک بختی او در زندگی بودند پس نامش را

*کامران*

گذاشتند و در شناسنامه ی پاییزی اش پسوند *جعفری* رابه

آن افزودند. روزها از پی هم می گذشتند و کامران بزرگ و بزرگ تر می

شد و سرانجام هنگامی که چهارمین پاییز زندگی اش را سپری می

کرد،آفریدگار مهر، در دومین روز آذر همان سال(۲ آذر سال ۱۳۵۹ ه.ش.



او

را به دور از هر گونه دغدغه ای *هومن* گذاشتند و از پروردگار

خواستند

تا به او همانند اسمش نیک اندیشی و نیک منشی عطا کند .کامران ،

خوشحال از تولد برادرش لحظه ها را با شوق فراوان به هم وصل می

کرد تا هومن زودتر بزرگ شود و او را در بازی هایش یاری دهد. مدتی

گذشت و هومن به همراه کامران غرق در دنیای کودکی و بازی

های کودکانه شد و بالاخره هنگامی که کامران هفت و هومن سه سال

داشت(در یکی از روزهای بهمن سال ۱۳۶۲ ه.ش.۱۹۸۳م) نامی دیگر

به خاندان جعفری ها اضافه شد.*کتایون* دختری زیبا و سرشار از شور

و نشاط بود و بعد از چندی همبازی برادرهایش شد.او با کمک کامران و

هومن «مبل های قرمز» خانه را جا به جا می کرد و به قولی با آن ها

مشغول خاله بازی می شد و فارغ از هر گونه دغدغه و نگرانی روزها را

یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشت.اما آن ها مدت کوتاهی را در

وطن گذراندند و سرانجام (سال ۱۳۶۴ ه. ش.۱۹۸۵م) هنگامی که

کامران نه،هومن پنج و کتی دو سال داشت ایران را ترک و به مونترال

کانادا(استان کبک) مهاجرت کردند.در روزهای آغازین کامران بیشتر غم

غربت را حس می کرد اما با گذشت زمان به محیط عادت کرد.او و هومن

به مدرسه ی فرانسوی رفتند و با زبان فرانسه آشنا شدند و در کنار آن

ساعاتی را فارسی می خواندند( شنبه و یکشنبه ها) تا هیچگاه از زبان

مادری جدا نشوند.زمان به سرعت برق و باد سپری می شد و کامران و

هومن پا به دوران نوجوانی و جوانی گذاشتند.آن ها روزها، بعد از

گذراندن ساعات مدرسه به خانه می آمدند و اوقات بیکاری را با تماشای

فیلم و گوش کردن به موزیک سپری می کردند و از دیدن فیلم های

آل پاچینو،رابرت دنیرو،رابین ویلیامز و زیتا جونز لذت می بردند.مدتی که

گذشت هردوعلاقه ی شدیدی به موسیقی احساس کردندبنابراین به

یادگیری پیانو مشغول شدند و سرانجام آن ها هم هماننداکثرایرانیان

طرفدارمایکل جکسون شدند وهمچنین ازصدای جورج مایکل،مدونا،برایان

آدامز، بویز تومن و مانی موره لذت می بردند.چندی بعد آن ها

(سال ۱۳۷۳ ه .ش.۱۹۹۴م) به ونکوور کانادا که یکی از زیباترین نقاط این

کره ی خاکی است نقل مکان کردند.کامران دوران دبیرستان را در

مونترال کانادا سپری کرد و در این دوران علاقه ای شدید به موسیقی

حس کرد وتصمیم به خواندن گرفت و موضوع را با پدر در میان

گذاشت.اما برای پدر تحصیل فرزندانش در بالاترین مرتبه قرار

داشت.بنابراین کامران ابتدا دوران تحصیل را گذراند(سه سال در رشته

ی تکنسین خلبانی تحصیل کرد) و بعد در صدد رسیدن به هدفش

برآمد.او در این میان با رامین زمانی آشنا شد. (رامین از مونترال کانادا با

خانواده ی کامران و هومن آشنا بود و در آن دوران به طور مستقیم

کامران را در خوانندگی حمایت می کرد)رامین به موسیقی ایرانی

آگاهی کامل داشت و پس از آشنایی با فریدون و هنگامه گروه *پرواز*

را به وجود آورد. در این گروه کامران، هنگامه و فریدون می خواندند و

رامین نوازنده ی گیتاروکال بود.علی الهی کیبورد می نواخت و علی

قاسمی نوازنده ی پرکاشن بود.در این میان هومن در مدرسه ی

موسیقی،خوانندگی و نواختن پیانو را شروع کرد و در دانشگاه به همراه

دوستانش در چندین نمایش هنری شرکت داشت و در آنجا کیبورد می

نواخت و انگلیسی می خواند.او همچنین برگزیده ی مدل یکی از معروف

ترین طرح های لباس و پوشاک در کانادا،در مدهای مختلف شد. هومن

اکثر اوقات به دیدن برنامه های گروه پرواز می رفت و با دیدن کامران در

صحنه،و لمس احساس او هنگام خواندن علاقه اش به موسیقی فزونی

یافت.او شب ها در پایان برنامه ی گروه پرواز آن ها را همراهی می کرد

و همگان را متوجه استعداد و توانایی های خود می ساخت.سرانجام

گروه پرواز آهنگی را با نام«ایرانم»(با کلام و آهنگ رامین زمانی) در

سراسر جهان انتشار دادند.(با ساخت این آهنگ کامران، هنگامه و

فریدون از یکدیگر جدا شدند.فریدون به ایران رفت و هنگامه مشغول تهیه

آلبومش شد و کامران قصد داشت با کمک رامین آلبومی تهیه

کند.رامین برای او آهنگ نرو و دو آهنگ دیگر را ساخت و در صدد تهیه

آلبومی با نام کامران برآمد اما...) همزمان با ساخت این آهنگ،بزرگترین

گروه موسیقی پاپ ایران در مرز تولدی دوباره بود.کامران با کمک

رامین،دیوید بتسامو و ژاکلین ویگن با«شهبال شب پره»،موسس این

گروه و یکی از با نفوذترین اشخاص موسیقی پاپ ایران آشنا شد و به

لس آنجلس سفر کرد.شهبال بعد از دیدن کامران و شنیدن صدایش به

ونکوور رفت و پس از ملاقات با خانواده ی کامران و شنیدن صدای

کامران و هومن در آهنگ «نرو» تصمیم گرفت گروهی را با نام *THE

BROTHERS* به وجود آورد. تمام کارها انجام شده بود.عکس ها و کلیه

پوسترها آماده بود.اما دست روزگار سرنوشت دیگری را برای کامران و

هومن رقم زد.کامران به گروه بلک کتز پیوست و هومن بعد از اتمام

تحصیلاتش او را همراهی کرد و سر انجام در سال ۱۹۹۷ (یا ۹۸)،

کامران و هومن به طور رسمی به « بلک کتز » پیوستند و در کنار هم

خوانندگی را آغاز کردند.آن ها سی و ششمین خوانندگان این گروه

بودند.مدتی بعد ( در سال ۱۹۹۹) اولین آلبوم را روانه ی بازار کردند و با

موفقیتی چشمگیر مواجه شدند.آلبوم سیندرلا ۹ ترانه داشت که از

میان آن ها آهنگهای آفتاب،لیلی،نرو،نسل عشق و سوگند جایگاهی

خاص، در قلب های همگان یافتند.مردم درکنسرت ها با ملاقات کامران و

هومن دریافتند که این دو جوان تفاوتی روشن با دیگر خوانندگان دارند و

استعدادی بی پایان در وجودشان نهفته است. کامران و هومن در

کنسرت ها برنامه ای تمام عیار همراه با رقص هایی بی نظیر و متفاوت

با آنچه که مردم پیش از این دیده بودند اجرا می کردند(آن ها اعتقاد

داشتند و دارند که مردم به کنسرت می آیند تا خواننده را متفاوت

ببینند.)با انتشار آلبوم سیندرلا در کهکشان موسیقی ایران دو ستاره

متولد شدند.ستارگانی که چشم ها را به خود خیره کردند و آمدند تا

بمانند و در آسمان هنر ایران جاودانه شوند.مدتی بعد دومین آلبوم آن ها

با نام *POP FATHER* متولد شد ( در سال ۲۰۰۳ ) و آهنگهای بگو منو

کم داری(با کلام و آهنگ رامین زمانی) و راندوو(با کلام و آهنگ کامران و

هومن ) سوگلی آلبوم شدند.*MTV* اروپا از کامران و هومن به دلیل

خلق این اثر تقدیر کرد و کتی در موزیک ویدیوی کت من به همراه

برادرانش هنرنمایی کرد. طولی نکشید که این دو جوان، قلعه ی دل ها

را فتح کردند و با سرعت نور به اوج رسیدند و به قولی یک شبه ره صد

ساله را پیمودند.سرانجام کامران و هومن در آغاز سال ۲۰۰۴ به دلیل

اختلاف سلیقه در زمینه های شعر،آهنگ،ملودی و...از بلک کتز جدا

شدند و راهی را که از مدت ها پیش در ذهن داشتند ادامه دادند .به

همراه آن ها دیوید بتسامو و برنت فیشراز بلک کتز جدا شدند و تصمیم

گرفتند در کنار کامران و هومن به زندگی، در دنیای موسیقی ادامه

دهند.(هم اکنون در بند کامران و هومن دیوید بتسامو،رهبر ارکستر و

نوازنده ی کیبورد است و شهرام بهمنی پرکاشن،دیوید حداد درام و برنت

فیشر گیتار بیس می نوازند). کامران و هومن با پشتکار فراوان مشغول

تهیه آلبوم جدیدشان شدند و کنسرت های بیشماری را در سراسر

جهان اجرا نمودند و دگر بار خاطرات آن دوران را تداعی کردند.آن ها با

این دو آلبوم به محبوبیتی بی نظیر دست یافتند.در کنسرت ها ده ها

هزار نفر به شوق دیدار این دو پرنده ی عاشق از دور و نزدیک به

سویشان می شتافتند و شب هنگام زمانی که طنین صدای کامران و

هومن سکوت را می شکست مردم با نوای خوش موسیقی وصدای

ملکوتی آن دو به عرش سفر می کردند و همراه با آن ها می رقصیدند و

سر و پا شادی و شور می شدند و با تمام وجود از نرو،بگو منو کم داری

و سوگند استقبال میکردند و به پهنای صورت اشک می ریختند
۲۳ نوامبر سال ۱۹۸۰ م) پسری دیگر را به خانواده ی آنها هدیه کرد.نام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر